داستان کوتاه زیبا و آموزنده 
روزی شیوانا پیر معرفت یکی از شاگردانش را دید که زانوی غم بغل گرفته و گوشه ای غمگین نشسته است. شیوانا نزد او رفت و جویای حالش شد. شاگرد لب به سخن گشود و از بی وفایی یار صحبت کرد و اینکه دختر مورد علاقه اش به او جواب منفی داده و پیشنهاد ازدواج دیگری را پذیرفته است…
بقیه این داستان کوتاه و زیبا در ادامه مطلب

شاگرد گفت که سالهای متمادی عشق دختر را در قلب خود حفظ کرده بود و بارفتن دختر به خانه مرد دیگر او احساس می کند باید برای همیشه با عشقش خداحافظی کند.
شیوانا با تبسم گفت:” اما عشق تو به دخترک چه ربطی به دخترک دارد!؟”
شاگرد با حیرت گفت:” ولی اگر او نبود این عشق و شور و هیجان هم در وجود من نبود!؟”
شیوانا با لبخند گفت:” چه کسی چنین گفته است. تو اهل دل و عشق ورزیدن هستی و به همین دلیل آتش عشق و شوریدگی دل تو را هدف قرار داده است. این ربطی به دخترک ندارد. هرکس دیگر هم جای دختر بود تو این آتش عشق را به سمت او می فرستادی. بگذار دخترک برود!
این عشق را به سوی دختر دیگری بفرست. مهم این است که شعله این عشق را در دلت خاموش نکنی . معشوق فرقی نمی کند چه کسی باشد! دخترک اگر رفت با رفتنش پیغام داد که لیاقت این آتش ارزشمند را ندارد. چه بهتر! بگذار او برود تا صاحب واقعی این شور و هیجان فرصت جلوه گری و ظهور پیدا کند! به همین سادگی!”
16.1728393734113.42122538951سلام
نبی خواه هستم دوست جدید شما!
امید دارم روزهای خوب وشادی رو پیش رو داشته باشین
همه ما گمشده ای داریم که خیلی وقت ها پیدایش نمی کنیم که این گمشده میتونه . . . باشه
شاید تو سایت من گمشده شما پیدا شد . شاید!پس یه سری به من بزنید
ضمناً اگه از سایتم خوشتون اومد کد لگوی منو تو وب زیباتون بگذارین اون وقت به منهم اطلاع بدهید تا لینکتون کنم
موفق باشین و شاد منتظرتون می مونم
سلام خوبی؟
عالی بود ممنون
سلام
وبلاگ و مطالب بامحتوایی دارید. کل آرشیوتون رو خوندم
منم رشته ام ادبیاته و تو دانشگاه پیام نور شال درس میخونم.وبتون رو لینک کردم
ممنون میشم به من هم سری بزنید.البته اگه قابل می دونید منو لینک کنید
مرسی
سلام آپپپپپپپپپپپپپپپپپپم بیا بخون بخند ب...
سلام خوبی؟
کسی رو خبر نمیکنم
عالی بود ممنون
کارت چیه؟
سلام گلم
خوشحالم که اومدی پیشم فکرکردم فراموشم کردی حالاهم کنجکاوم بدونم کارت چیه؟؟؟!!!
منتظرتم..........
ثبت نام کردم
با اسم مهربان